آدرینا و من
من و آدرینا که دختر عمو رامین باشه نزدیک ٢ ماه با هم فرق داریم البته من بزرگترم که روز ٢٣ شهریور از کانادا اومدند تهران که ما کلی خوشحال بودیم که همدیگه رو میبینیم بعد از یک ماهم عمو رامینم اومد که خیلی این دو سه ماهی پیشمون بودند کلی بهمون خوش گذشت همش باهم مهمونی می رفتیم.در ضمن عروسی پسر عمه جمیله هم ٢٨ شهریور بود که نه من و نه آدرینا رو بردن عروسی
آدرینا دوباره مهر 92 به ایران اومد . من خیلی خوشحال شدم آخه خیلی دوست دارم مهمون بیاد خونمون مخصوصا اگر که نی نی همسن من داشته باشه. اولش که آدرینا رو دیدم توپم و برداشتم و بهش ندادم یکی دوبار هم حولش دادم بعدشم با لیوانم زدم تو سرش ولی خیلی دوسش دارم. تازه کلی هم برام لباس هدیه برام آورد.
و من وآدرینا سال 96
تازه یه روز دیگه هم رفتیم صبحانه بیرون خوردیم و بعدشم رفتیم پارک.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی