کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

شازده کیان

تولد 2 سالگی

من 8 فروردین تولد دو سالگیم تموم شد اما چون شمال بودیم نتونستیم تولد بگیریم بخاطر همین مامن و بابام هم تصمیم گرفتن 29 فروردین همه باهم بریم فرحزاد برای ناهار .خاله مریم یه بولدزر و ماشین اتش نشانی و کمربند . خاله سوری ماشین پلیس و امیرداداش ماهی گیری دایی مهدی 30 هزار تومن پول برام کادو دادن. از همشون بخصوص مامان وبابام ممنونم. ...
31 فروردين 1393

جراحت

امروز ٣٠ فروردین ماه سال ٩٣ من و مامانم حاضر شدیم که بریم خونه خاله فاطی آخه فردا روز مادره مامانمینا هر سال میرن خونشون برای تبریک . ما هم رفتیم دنبال خاله مریم که مشتری داشت و مانیکا رو حاضر کردیم که بریم یه دفعه من از روی دوچرخه نیکا افتادم و وای ابروم شکاف برداشت و رفتیم بیمارستان پیامبران و ٨ تا بخیه خوردم ولی خیلی روز بدی بود. من و مامانم خیلی گریه کردیم. البته من هنوز 2 سال و کمتر از یک ماهمه ها ...
30 فروردين 1393

مهد کودک

  من توی یک سالگی رفتم کلاس خلاقیت های مادر و کودک که خیلی خوب بود کلی شعر و نقاشی و کاردستی یاد گرفتیم البته با نیکا میرفتم و بعدشم با ایلیا . اینم از مهد کودکککم. ...
17 فروردين 1393

24 ماهگی

  من توی این ماه موهامو کوتاه کردم آخه دیگه خیلی بلند شده بود و بابام هم ناراحت از اینکه من رشدم کم میشه و چی میشه و چی و چی؟؟... ...
17 فروردين 1393

نوروز 93

ما امسال که سال تحویل ساعت 8 شب 5 شنبه 29 اسفند بود رفتیم خونه پدر بزرگم البته خاله مریم و خاله سوریمم بودن خیلی خوش گذشت. فرداش هم رفتیم خونه عمو مامانم و بعدش خونه عمه جمیله و عمو منوچهرم .روز دوم هم رفتیم شهریار که شبش من خیلی حالم بد شد اسهال و استفراغ گرفتم. سه روز بعدش خوب شدم و 7 فروردین رفتیم شمال ویلا عمه توران اونجا هم بهمون خیلی خوش گذشت وقتی برگشتیم دوباره رفتیم شهریار که وای خیلی خیلی خوب بود. امیدوارم که همه دوستان و عزیزانم هم عید خوبی داشته باشن. ...
16 فروردين 1393

بیماری من

من تو تابستان سال 92 چند باری تب کردم. یه بار برای دندونم دوبارم برای اینکه عفونت داشتم ولی نمی دونم چرا اینجوری میشم. البته مامانم میگه چون هرچی گیر میارم میکنم تو دهنم.  خوب چیکار کنم من از کوچولویی عادت داشتم همش از روی زمین هر چی گیرم میاد بخورم . مامانم میگه اول شهریور خیلی تب بالایی داشتم. من اینجا 20 ماهه هستم که تب کردم و بعدشم تمام بدنم ریخت بیرون که دکترم گفت هیچ مشکلی نیست ویروس جدیده. ...
6 دی 1392

من و دوستام

من خیلی دوست دارم البته بیشترشون ازم بزرگترن غیر از نیکا و آدرینا و پریا . همشونم خیلی دوست دارم. این پسر خوشگله ایلیاست نوه عمو منوچهرم هست. خیلی پسر بانمکیه خیلیم دوسش دارم. ...
6 دی 1392

شیطنت های من

من هرجا که کوچولو باشه خیلی دوست دارم برم. همه جای تنگ و تروش خوشم میاد.مثلا کابینت و جای رختهای اطویی...   من خیلی علاقه خاصی به آرایش کردن دارم نمیدونم چرا ؟   اینم از آرایش کردن چشمام؟؟؟؟ ...
6 دی 1392

باشگاه کودک تماشا

من همراه نیکا و آدرینا و ملودی و ایلیا داریم میریم کلاس خلاقیت. وای که چقدر بهمون خوش میگذره. مخصوصا ماشین سواری هورا.اینم کاردستیایی که با کمک مامان لیلا انجامش دادم. ...
6 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شازده کیان می باشد